13+14
خوابیدن توی اتاق دختر عموم مریم، منو یاد روزهایی مینداخت که انگار اصلا به من تعلق نداشتن. روی همون
تختی دراز کشیده بودم که ده سال پیش بعد از مرگ خونوادم دراز میکشیدم.
فرق شیدای ده ساله با شیدای بیست ساله در چی بود؟ فرقی نبود... من همیشه
تنها بودم و همیشه تشنهٔ محبت... ده سال پیش این نیاز رو در داشتن پدر،
مادر و خونوادهای که نداشتم میدیدم و حالا منتظر یه محبت بیرونی بودم.
درست روی همون نقطه قدیمی بودم.