loading...
رمان های عاشقانه.بروز ترین سایت رمان
98ai بازدید : 100 پنجشنبه 28 آذر 1392 نظرات (0)

13+14

خوابیدن توی اتاق دختر عموم مریم، منو یاد روزهایی مینداخت که انگار اصلا به من تعلق نداشتن. روی همون
تختی دراز کشیده بودم که ده سال پیش بعد از مرگ خونوادم دراز می‌کشیدم. فرق شیدای ده ساله با شیدای بیست ساله در چی‌ بود؟ فرقی‌ نبود... من همیشه تنها بودم و همیشه تشنهٔ محبت... ده سال پیش این نیاز رو در داشتن پدر، مادر و خونواده‌ای که نداشتم میدیدم و حالا منتظر یه محبت بیرونی بودم. درست روی همون نقطه قدیمی‌ بودم.

98ai بازدید : 34 پنجشنبه 28 آذر 1392 نظرات (0)
فصل اول

با بیشترین سرعت ممکن به سمت کمدم حمله ور شدم!!! شلوار جینم رو به همراه تی شرت ساده اما زیبایی به رنگ لیمویی تنم کردم. موهای مشکی رنگ و فرم رو باز گذاشته و دور شانه ام ریختم و تل پارچه ای لیمویی رنگی رو هم به سرم زدم. با وسواس خاصی چهرمو در آیینه بررسی کردم و وقتی کاملا مطمئن شدم که همه چیز مرتبه، سوییچ ماشین رو برداشتم و از خانه خارج شدم. هوای فوق العاده ی اونروز منو به وجد آورد ، همونطور که آهنگی رو زیرلب زمزمه میکردم، ماشینو روشن کرده و به راه افتادم. زودتر از آنچه که فکر میکردم به محل قرار رسیدم، جایی که عاشقش بودم، یکی از زیباترین و معروفترین کافه های پاریس (کافه دوماگوت). از ماشین پیاده شدم و اطرافو به دقت نگاه کردم، روی یکی از صندلی های بیرون کافه سر یه میز دونفره نشسته بود. لبخندی زدم و به سمتش رفتم.

98ai بازدید : 160 پنجشنبه 28 آذر 1392 نظرات (0)
عشق زمستاني
فصل اول
سمانه.......سمانه
اين صداي اشرف بود
-زود باش.......چيكار ميكني پس........
-صبر كن بابا الان ميام چه خبرته!
دریا-تو هم خوشت میادو اینو حرص بدیا!.....برو دیگه!
-بزار چند دقیقه دیگه هم میمونم تا خودش بیاد بالا....
-به خدا خیلی لج بازی....
-ای بابا....چه معنی میده ما همش به حرفای این زنیکه گوش بدیم.....جز اینه که همش حق مارو میخوره؟....ماهی یه کفش و لباس خریدن که نشد پول!
دریا هلم داد سمت درو گفت:

98ai بازدید : 66 چهارشنبه 27 آذر 1392 نظرات (0)

10+11+12


دیگه نمی‌فهمیدم که چطور سایه به سایهٔ اون مرد، روح، کالبد، یا حالا هر چی‌ که اسمشو میذاریم میرفتم.از جمعیتی که پشت سرمون متفرق می‌شدن حتی یه نفر هم متوجه رفتن من نشد. انقدر گیج بودم که حتی به خطری که ممکن بود در کمین باشه فکر نمیکردم. اونم با قدم‌های محکم جلو میرفت و مشخص بود که هدف خاصی‌ رو دنبال میکنه.

98ai بازدید : 64 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (0)

5+6


من واقعا دیوونه نیستم... جدا دیدمش ... حاضرم قسم بخورم که یه جفت چشم سیاه و وحشی از توی آینه به من خیره شده بودن. اون مرد قد بلند کنارم ایستاده بود... اما همه چیز مثل یه مه‌ غلیظ و نامفهوم به نظر میومد... همه چیز به اندازهٔ یه چشم به هم زدن حتی کمتر از یه ثانیه اتفاق افتاد... قبل از این که پیام این اتفاق عجیب به مغزم برسه اون اونجا نبود.

98ai بازدید : 236 یکشنبه 24 آذر 1392 نظرات (0)

تازه به اجبار چند تا قرص خوابم برده بود که صدای زنگ منو از خوابی‌ که میرفت تا ناز بشه بیدار کرد. نگاهی‌ به ساعت انداختم... ۹ صبح بود. با بی‌ حوصلگی از جام بلند شدم و در آپارتمان رو باز کردم. طبق معمول اقای خلیلی بود که برای واحد‌های بالا مشتری آورده بود. با کج خلقی‌ سلام کردم که گفت:

- صبحتون بخیر خانم کیان... این خانم و آقا تازه ازدواج کردن و میخوان واحد‌های شما رو ببینن.
98ai بازدید : 762 پنجشنبه 14 آذر 1392 نظرات (0)

رمان جدید چشم هایی به رنگ عسل قسمت دوم...

 

پلکهایم را با صدای بلند شایان که با سرخوشی، ترانه ای را زمزمه میکرد گشودم .با نگاهی به ساعت، با عجله پائین پریدم .با همان سرعت دست و صورتم را شستم و به آشپزخانه رفتم 
- سلام صبح بخیر!
- سلام دختر قشنگم، صبح تو هم بخیر .....................

 

98ai بازدید : 3753 چهارشنبه 13 آذر 1392 نظرات (0)

رمان جدید چشم هایی به رنگ عسل....


این رمان زیبا داری قسمت میباشد ...فعلا فسمتا اول رمان جدید چشم هایی به رنگ عسل.

 این رمان درباره ی دختری است که برایش اتفاقات ناخوشایندی در گذشته افتاده است

و مجبور است برای پر کردن اوقات خود برای کار به شرکتی برود..

--------------------

شاید اول رمان جذاب نباشه اما به مرور خوب میشه.

رمان قشنگیه........

تعداد صفحات : 6

درباره ما
رمان، محصول عصر مدرن است؛ دوره اي که انسانها فرصت نوشتن و خواندن دارند و اين کار جز از طبقه اي که فرصت فراغتي براي کتابخواني دارد، برنمي آيد. در شرايط امروز ايران نيز ما با رمان نويسان و رمان خوانان بسياري مواجه هستيم؛ رقمي که بي اغراق هر روز بر تعدادش افزوده مي شود. شرط اصلي براي رمان نويسي اين است که فرد توانايي خواندن و نوشتن داشته باشد و بتواند آثار داستاني را بخواند و به دنبال آن، اثري خلق کند . شرط ديگر علاقه است و او بايد کار را با دقت و علاقه دنبال کند ایمیل مدیر وبلاگ : hasan_atashpange@yahoo.com
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 60
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 11
  • بازدید امروز : 6
  • باردید دیروز : 22
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 4
  • بازدید هفته : 136
  • بازدید ماه : 458
  • بازدید سال : 3,238
  • بازدید کلی : 34,717
  • کدهای اختصاصی